DISSAPPEARED SOUL

diary of a

DISSAPPEARED SOUL

diary of a

In time / in secret

گاهی برای میلی ثانیه ازت بیزار میشم چون بیاد میارم امکانش هست منو ترک کنی… که من در رنگ هایت جایی نداشته باشم…

دیر یا زود منو پیدا نکردی درست سروقت بود و ازون به بعد با هر شبحی تورو بیاد اوردم که باعث شیرین شدن زندگیم شد…

کاش توی صورتم میزدی شبی… و بعد از اون من کمی به خودم میومدم…دست از تکرار برمیداشتم

برمیگشتم سراغ پالت و رنگ های هرروزه ام دلم نمیخواد زمانم رو اینطور بگذرونم…لعنت بهش

اما…

اما و اگر نداره فصل های سردم برمیگردند و من حتی صبورتر میشم  بهتر کار میکنم آروم تر میشم و چیزی میشم که تو بهش افتخار کنی نه این توده ی بهم ریخته از ترس و روح زیبایی غرق شده… 

بعد برمیگردم ومیگم حالا همه چیز مال منه…

تمام چیزهایی که حسرت بار به تماشا مینشستم…

قلبم رو مثل تاجی روی سر میگذارم و پشت میکنم به هرچیزی که با ملودی وجودم هماهنگ نباشه…

کنار تو جایی دارم… و دیگه مثل روباهی دوباره و دوباره شکار نمیشم…

با گذشت زمان

اعتماد ابدیم و تمام راز هام رو بهت میدم.

نظرات 1 + ارسال نظر
دال دوشنبه 28 شهریور 1401 ساعت 09:21

امیدوارم این واقعی باشه و تکه‌ها دوباره به هم بچسبن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد